۱۳۹۴ آبان ۸, جمعه

هر دوراهش حسرته




دو تا بودن یعنی انقدر سخته؟ دوتا شدن؟ دوتایی زندگی کردن؟ دوتایی ساختن؟ دوتا دوتا دوتا؟ ما سخت می‌گیریم یا واقعا انقدر سخته!؟ یکی رو پیدا کردن و باهاش یک‌سری چیزها رو ساختن؟ یکی می‌گفت زشته تو این سن پتو بغل کنیم شبا. زشته تنهایی به بارون زل زدن. زشته تنهایی سختی‌ها رو تحمل کردن. زشته تنهایی لذت بردن. زشته. یکی دیگه هم میگفت : «هم پاییزه، هم بارونه، هم آهنگای خوب داریم، هم ژاکتای جیبدار داریم، پس دیگه چی میخوایم؟؟» 
بیایم سخت نگیریم. لبخندا رو با لبخند جواب بدیم. سخت نگیریم. پروژه‌ی عشق هراسی رو کنار بزاریم، لیو اد دِ مومنت کنیم و جلو بریم. ما ممکنه  در هر صورت حسرت بخوریم. جلو رفتن و نرفتنمون حسرته. اولی برا اینکه راه اشتباهی رو رفتیم و باید برگردیم و پاک کنیم مسیر رو. دومی حسرت برای اینکه چرا نرفتیم؟ چرا جرات رفتنش رو نداشتیم. چرا و چرا و چرا. حسرت و حسرت و حسرت. بیایم قبول کنیم هر کاری هزینه‌ای داره. تاوانی داره. ریسکی داره. ریسک فراموش کردن. ریسک از یاد بردن. خطر تنها موندن. کسی که دستی رو نگرفته باشه و با خنده‌ی کسی نخندیده باشه، نداشتن دست و بغل و تحمل کردنش راحته.پتو بغل کردن واسش راحت‌تره. تنهایی زل زدن براش راحت‌تره. سخت هست ولی نسبت به کسایی که تجربه‌ش رو داشتن براش راحت‌تره. یه ترِیدآفه. رنج کمتر و نپذیرفتن ریسک. یا پذیرفتن ریسک رنج بالاتر ولی احتمال موفقیت. گذشتن از این مرحله و رفتن به مرحله‌ی بعد. اگر مرحله‌ی بعدی درکار باشه البته...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر