صفر مرزی
واگویههای ذهنی
۱۳۹۴ آبان ۸, جمعه
در لحظه میخواستمش ولی خب هیچ وقت نمیشه...
خواستم بغلش کنم، صورتشو با دو تا دستام بگیرم، پیشونیشو ببوسم و بگم تو رو به هر کی میپرستی گریه نکن. بعد سرمو بزارم رو شونههاش و های های گریه کنم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر