نمیدانم از کی و کجا رویای سه سال بزرگتر بودن رفت توی لیست آرزوهایی که صرفا آرزو بودند. شاید بعد از دیدن تو و فهمیدن سنت. رفت جزو خواستنهایی که فقط نقششان این بود که اضافه شوند به لیست خواستنهام تا چیزی توی دلم کم و کسر نباشد. مثل کودکی که میخواهد بادبادکش برود تا بالای بالا. برود بیرون زمین. ولی خودش هم میداند که نمیشود. ولی این چیزی از خواستنش کم نمیکند.
هدف نوشتنم چسناله کردن از این نسل و این دوره و این مزخرفات نیست که این حرفها هم جای خودشان را دارند. بالاخره باید باشند کسانی که چسناله میکنندو از بیوفایی زمانه میگویند. سه سال بزرگتر بودن شاید مزایای فراوانی داشته باشد، نوستالژیهای اصیلتر، نسل بهتر، هدف مشخصتر، گذر از پلی که شاید آخرهای خراب شدنش بوده و نسل سه سال بزرگتر از من هم به زور از روش رد شدهاند. سه سال بزرگتر بودن از من که میشوند مرز دهه هفتاد و شصت، یک هزار و سیصد و هفتاد، شاید اوج دوران و پایان دههشصتیها بود. شاید طبق نظریه داروین، دههشصتیها همینطور به روند تکاملشان ادامه دادند و خطاهایی که کردند معلوم شد و کارهای نکردهشان را کردند و حالا نوبت نسلی بود که روی قله ایستادهو به اشتباهها و خوبیها اشراف کامل دارد و شاید درس گرفته و الان وقتش شده بشود آدم خوبه داستان. آخرین بازمانده از این طیف از آدمها. آدمی که میداند باید برود و سرازیری تند قله را در پیش دارد. میداند که فضا و محیط و جامعه و همه و همه و همه بعد از او تغییر میکنند که شاید عامل تغییر هم خودشان باشند ولی باید برود. از نسل سه سال بزرگتر از من هر چقدر که بخواهید میتوانم بنویسم برایتان ولی همهاش شاید اعترافات ذهن مریض و متوهم من باشد. شاید همه و همه توجیه الکی من باشند که احتمال زیاد همینطورند. من فقط میخواستم سه سال بزرگتر باشم تا اگر خیلی خوششانس بودم، شاید باز هم در همین دانشگاهی قبول میشدم که هستم و اگر خیلی خوششانستر بودم سلیقهام طوری بود که همرشتهای میشدیم و آنوقت اگر نمیشد که بشود آن که باید بشود، من میشدم بدبختترین انسان روی زمین. شاید هم خدا میدانسته که قرار است بشوم بدبختترین آدم روی زمین و برای همین هم من را سه سال دیرتر فرستاده به این جهنم که فقط بشوم یک آدم متوهم دارای آرزوهای دستنیافتنی. فقط یک آدمی که میخواهد بادبادکش زیادی بالا برود. بالای بالا.
یک. یادآوری به خودم: من اینجا برای خودم مینویسم. نه محتویات نه مخاطب به هیچکس مربوط نیست.
دو. لبخند دو نفره همیشه خوب نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر